اگر آسمان اشک می ریزد
اگر گلی می خندد
اگر دلی می شکند
اگر پرنده ای در قفس می میرد
اگر دنیا را سیاهی می گیرد
مثل این شب ها
که آسمان می بارد...
و زمین بی اختیار می لرزد از تکاپوی درونش
و از آرامش انسان ها قربانی می گیرد
همه از غصه تکرار لحظه هاییست
که آسمان و زمین همیشه شاهدش بوده اند
این شب ها همه چیز قصه دارد
گلوی آسمان را بغض گرفته
روز ها ساکت و ملول نگاه می کند به زمین و
شب ها دور از نگاه آدمها در سیاهی تا می تواند اشک می ریزد و اشک می ریزد
گویی که می خواهد همه آبی های حضورش را سیاه و تمام کند
و زمین را با سیل اشک هایش از زیر پای آدم ها نجات دهد
یک شبی از همین شب ها
که ستاره ها در آغوش مهتاب آرام بودند
یک شب شوم که سحر از خواب شبانه بر نمی خاست
نامردانه به خانه ماه زدند
خورشید را به آتش کشیدند
و دل ماه و مهتاب را داغدار کردند
یک شب که تاریکی بیداد کرده بود
از سوختن خورشید طلای بهشتی
قلب زمانه نورانی شد
دل عالم و آدم لرزید
هیچکس اما راز قصه را نفهمید
از آن شب که ماه، خورشید را شبانه در آغوش خاک به آرامش سپرد
بی خانه و آواره شد
در شبی خاموش به زمین آمد
و تصویرش حک شد روی آبی اندک در انتهای چاه
از هق هق و اشک های دردمندانه ماه
چاه خشکیده به بغض افتاد و جوشیدن گرفت
از آن شب آسمان وزمین بی قرارند
و چاه سال هاست که می گرید
این شب ها گریه آسمان
از مرور خاطرات تلخ ماه است
و این روز ها که می بینیم
از دوران بی اختیار سر زمین
پس از آن حادثه شوم است
دنیا برایش مثل خاکستر شده
تاریک و روشن می بیند همه چیز را
منتظر است که محشر شود
و عقوبت شود به خاطر گناهش
به خاطر این که از هم نپاشید و ویران نشد
و اجازه داد مهتاب و ستاره ها بی مادر شوند
سالیان است که زمین دیگر خورشید ندارد
و این روزها تا ابد روزهای عزاداری ماه است
آسمان با اشک هایش پس ار آن فاجعه آتش و وحشت
می گوید فاطمیه هنوز تمام نشده
فاطمیه تا ابد بر پاست
اگر فاطمی نباشیم
آن خورشید که معجزه می کند
و داغ از دل ماه بر می دارد دیگر نمی تابد
دیگر روشنی نمی آید ....
.: Weblog Themes By Pichak :.